چالشهای روانی زنانی که همسر از دست میدهند/ انتظار غلط جامعه برای نادیده گرفتن نیازهای جنسی این زنان
تاریخ انتشار: ۲ تیر ۱۴۰۰ | کد خبر: ۳۲۳۳۰۷۴۲
فرنگیس شریفی باستان همزمان با روز جهانی "زنان بیوه"، اظهار کرد: از جمله پیامدهای منفی بیوه شدن زنان از دست دادن حمایتهای مالی، عدم سازگاری با نبود همسر، تک والدی و ایفای نقش پدری برای فرزندان، سرپرست خانوار شدن، نادیده گرفتن نیازهای عاطفی و جسمی و جنسی و ایثار برای فرزندان و ... است.
این روانشناس ادامه داد: مفهوم مادر بودن به صورت سنتی با مولفههای روانشناختی مانند ایثار به دلیل عشق به فرزندان و از خودگذشتگی تعریف میشود و چون بیوه زنان مجبورند نقش پدر و مادری را برای فرزندان ایفا کنند حساسیت روی خودشان کم شده، پیگیری کمتری نسبت به سلامت خود دارند و به نوعی خود را به فراموشی میسپارند و به تامین صرف نیازهای فرزندان میپردازند.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
وی افزود: از سوی دیگر با انکار نیازهای جسمی، روانی و... در معرض اغلب اختلالات روانشناختی از جمله استرس قرار میگیرند. گویی وضعیت اجتماعی زنان تنها با حضور مردان تعریف میشود و تنها بودن در جامعه نشان دهنده کامل نبودن آنها است.
به گفته این روانشناس، در جامعه ایرانی نقش زنان صرفا به نقشهای خانوادگی نظیر همسر و مادر بودن محدود میشود و از این رو خانه داری و همسر پروری بیشتر در جامعه ما تایید شده است به طوری که این فعالیتها مسئولیت اصلی زنان محسوب میشود، از این رو پس از فوت همسر زن مجبور است نقشهای جدید پر چالش دیگری را نیز بپذیرد که او را در معرض بحران قرار میدهد.
شریفی باستان با اشاره به چالش ازدواج مجدد زنان بیوه، تصریح کرد: همسر مناسب برای زنان و مردان بیوه معنای دیگری دارد و شاید از همین رو است که برخی از آنها تا سنین مسن شدن ازدواج مجدد نمیکنند. عوامل اجتماعی و فرهنگی و بحث شانس ازدواج برای این زنان نیز مهم است به طوری که برخی از مردان ترجیح میدهند زنان بیوه را به عنوان همسر دوم انتخاب کنند و به همین دلیل است اغلب زنان بیوه تصمیم میگیرند ازدواج مجدد نکنند.
این روانشناس با بیان اینکه محرومیت جنسی بیوه زنان و انکار این نیاز منجر به اضطراب، افسردگی و تحریک پذیری آنها میشود، خاطر نشان کرد: زنان بیوه با انکار نیازهای جنسی خود و عدم ازدواج، پرخاشگر، عصبی، غمگین و بی انگیزه میشوند.
وی معتقد است: یکی از معضلات عمده این زنان بحث تغییر نقش است که باید مسئولیت پدر بودن را نیز بر عهده بگیرند. مسائل مالی، نیازهای جنسی و عاطفی، مواجهه تنها با سختیهای زندگی، مدیریت آینده فرزندان، انگها و سوء تعبیرات، برچسب هایی نظیر "خانه خراب کن" به زنان بیوه ، برطرف نشدن نیازهای روانی به دلیل انتظار ایثار و از خودگذشتی زنان بیوه برای فرزندان منجر به عدم تامین نیازهای روانی، جسمی و جنسی زنان بیوه میشود.
شریفی باستان نگرانی از بدرفتاریها و سوء استفاده از فرزندان در ازدواج مجدد را از جمله عوامل عدم ازدواج مجدد زنان بیوه دانست و گفت: عدم ازدواج ممکن است زنان بیوه را به روابط عاطفی خارج از ازدواج سوق میدهد که خود وابستگی عاطفی و در نهایت حتی بحرانهایی نظیر خودکشی را برایشان به همراه دارد.
این روانشناس در بخش پایانی سخنان خود درباره چالشهای ازدواج مجدد بعد از فوت همسر برای زنان بیوه یادآور شد: هر انسانی بعد از دست دادن عزیزی دوره سوگواری، انکار و خشم را میگذراند. ابتدا از دست دادن عزیزان را انکار میکنند، سپس خشمگین و افسرده میشوند و در نهایت به پذیرش میرسند. این پروسه ممکن است بسیار طولانی شود. اگر زنی که همسر خود را از دست میدهد مهارتهای اجتماعی و روانی بهتری داشته باشد میتواند سریعتر دوره سوگواری را پشت سر گذاشته و به پذیرش برسد که لازم است در این مسیر حتما از خدمات مشاوران و روانشناسان استفاده کند.
۴۷۲۳۱
کد خبر 1528353منبع: خبرآنلاین
کلیدواژه: مرگ افسردگی درمان افسردگی برای فرزندان ازدواج مجدد زنان بیوه
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.khabaronline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرآنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۲۳۳۰۷۴۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
ترومای اجتماعی، طوفان خاموش
وحید محمود قره باغ؛ "شاید بتوان کشته شدن یک یا حتی ۱۰ انسان را در فهم گنجاند، اما کشته شدن هزاران و میلیونها انسان از حدود امکان هرگونه ادراک و پنداری خارج است. " این جملات گونتر آندرس، فیلسوف و شاعر بزرگ آلمانی است؛ زمانی که میخواست عمق فاجعه بمباران هستهای هیروشیما را به تصویر بکشد. کسی که توانسته بود از آلمان نازی فرار کند و این کلمات او به خوبی میتواند در قالب یک موضوع و یا به عبارتی فاجعه، تروما اجتماعی را تبیین کند.
تروما واژهای یونانی به معنای زخم است و اصطلاحا به هر ضربه و شوکی گفته میشود که از بیرون بر بدن و یا روان شخص وارد شود. در ابتدا تروما تنها مختص به پزشکی و جراحی بود و به زخم یا جراحتی اطلاق میشد که عامل خارجی داشت. به مرور این واژه وارد حوزه روانشناسی شد و از این رو یکی از انواع گونههای تروما، ترومای روانی (روان زخم) و همچنین ترومای اجتماعی است. فراموش نکنیم، غالب بیماریهایی که انسان را دچار میکند، ریشه روانی دارد.
ترومای روانی ضربهای است که بر روح و روان انسان وارد میشود که به دنبال خود اثرات سوء و ویرانگری را به دنبال دارد. از سویی ترومای اجتماعی حوزه بیشتر و وسیعتری را درگیر میکند؛ چرا که انسان موجودی اجتماعی است و نمیتواند مستقل از محیط و اطرافیان زندگی کند. در واقع اتفاقاتی ناگواری که برای جوامع رخ میدهد، نمونه بارزی از ترومای اجتماعی است. از جمله این موارد میتوان به تلاطم و تشنجهایی اشاره کرد که گاه به کشتار نیز منجر میشود.
همچنین جنگ، قحطی، خشونت، سرکوبی، بی عدالتی و بیماری از عوامل ترومای اجتماعی هستند. متاسفانه آثار و عواقب مربوط به تروما، ماندگار بوده و شخص و جامعه دیگر جامعه قبلی نخواهد بود. ضمن اینکه ترومای اجتماعی، تالمات خود را به نسلهای آتی نیز سرایت میدهد. ناگفته نماند افسردگی، اختلال خواب، هراس، پوچ انگاری، بی تفاوتی، بی اعتمادی به دیگران، عدم تمرکز و عدم اعتماد به نفس از نشانههای تروماست.
هر چند ترومای اجتماعی قابل درمان است، ولی شرایط و ملزومات خاص خود را میطلبد. امید بخشی به منظور افزایش روحیه یکی از مهمترین عوامل جهت برون رفت از ترومای اجتماعی است. همچنین نگرش گذرا نسبت به گذشته نیز میتواند در این مقوله کارساز باشد. هر چند این مهم نیاز به مهارت و حتی آموزشهای خاص است. از سویی هر چند برخی جوامع با مهارت و مقاومت میتوانند از شرایط تروما خارج شده و حتی آن را تبدیل به یک برتری کنند، ولی غالب جوامع نیز قادر نیستند و به ناچار از آسیبهای عمیق، ماندگار و جدی آن در امان نخواهند بود.
شکل ۱. برخی مجموعهها با مهارت و مقاومت میتوانند از شرایط تروما خارج شده و حتی آن را تبدیل به یک برتری کنند.
ترومای اجتماعی درد و رنجی همگانی است و همت و بینش جمعی میطلبد. در نهایت به همان گونه که در روان شناسی یک انسان بالغ گاهی حتی از یک کودک نیز آسیب پذیرتر است، جامعه نیز نسبت به ترمای روانی شخصی میتواند بسیار آسیب پذیرتر باشد، صدمههای که در نهایت فرد فرد جامعه را متاثر میکند. ترومای اجتماعی همچون فرهنگی غلط است به مانند هوای آلودهای میماند که جامعه تنفس میکند. وقتی شخصی دچار ترومای روانی میشود، نه تنها خود که جامعه را نیز درگیر میکند. حال تصور کنید که افراد کثیری به این بیماری دچار شوند و در واقع تاثیرات سو آن به صورت تصاعدی افزایش خواهد یافت. این وضعیت بی شباهت به تکثیر ویروسها برای بیماری یک مجموعه نیست.
در ترومای اجتماعی، اشخاصی بیشترین تاثیر را دارند که نه تنها تعادل خود را حفظ میکنند بلکه جامعه را به سوی ثبات سوق میدهند. تاثیر این افراد به مانند نوشدارویی برای جوامع است. در ترومای اجتماعی افراد میبایست به جای بغرنج کردن شرایط به بهبود آن فکر کنند و به جای اینکه انگشت اتهام را به سوی اشخاص و یا برخی مجموعهها بگیرند، باید به فکر همگرایی باشند.
هر چند مهربانی، عطوفت، همدلی و همزبانی در همه مواقع کارساز نیست، ولی در برخی شرایط و موقعیتهای حاد راهگشاست. ترومای اجتماعی مستقل از اینکه در مدت کوتاه و یا زمان طولانی بر جامعه عارض شود، برای درمان نیاز به زمان دارد و به مانند بیماری میماند که هر چند آمدنش لحظهای است، ولی مدتهای مدیدی جوامع را درگیر میکند. امید که مجموعه ها، مهارتها و مقاومتهای لازم برای غلبه بر این چالش بزرگ را کسب کرده و بهره ببرند.